13 آبان 1394

روزی...

مولف: کبری قاسمی   /  دسته: دسته بندی نشده   /  رتبه دهید:
5

روزی لئوتولستوی در خیابانی راه می رفت که نا آگاهانه به زنی برخورد کرد.زن بی وقفه شروع به ناسزا و دشنام کرد وپس از توهین وفحاشی سرانجام سکوت کرد،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت ومحترمانه معذرت خواهی کردودر پایان گفت:ماد مازل من لئوتولستوی هستم زن که بسیار شرمنگین شده بود،عذر خواهی کردو گفت:چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟تولستوی در جواب گفت:شما انچنان غرق معرفی خودتان بودیدکه به من مجال این کار را ندادید!

تعداد مشاهده (1021)       نظرات (0)

نظرات کاربران درباره خبر "روزی..."


نظرتان را بیان کنید

نام:
پست الکترونیکی:
نظر:
کد بالا را در محل مربوطه وارد نمایید